-
3-4-16- نتیجه گیری
در یک جمعبندی کلی از روند روابط ایران و ترکیه طی چهار سال اخیر از سال 2008 الی 2012، میتوان گفت روابط دو کشور از یک نمای ظاهری و زیبای مسالمتآمیز و دوستانه برخوردار بوده است. هر چند طی سالهای 2008 تا 2010 روابط میان دو کشور را میتوان روابطی خوب، مسالمتآمیز و رو به بهبود در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... دانست که طی آن سران دو دولت و دیگر مسئولان مهم کشور، بارها و بارها به دیدار از کشور مقابل اقدام و جلسات و دیدارهای فراوانی را با هم داشتهاند. یکی از نشانههای این روابط خوب واوج گیری آن طی سالهای 2008 تا 2010 را میتوان همین سفرهای بیشمار و دیدارهای سطح بالای مسئولین دو کشور دانست. در همین دیدارها و گفتگوها بود که سران دو دولت، آیندهای روشن، خوب و رو به پیشرفت را برای مردم دو کشور پیش بینی میکردند و همین سران دو دولت، یکدیگر را برادر خطاب میکردند.
اما با آغاز تحولات بیداری اسلامی ( بهار عربی – اسلامی) در منطقه از سال 2011 به بعد، روابط دوستانه و برادرانه ایران و ترکیه، به تدریج رو به تنش و ضعف نهاده و ضمن کم شدن دیدارهای دوجانبه، بر تنشهای دوجانبه افزوده شد. سوریه که همواره به عنوان متحد استراتژیک ایران، برای ایران از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است، برای ترکیه تبدیل به لقمهای گلوگیر شده و اقدامات جنگ افروزانه ترکیه در سوریه، یکی از عوامل اصلی تنش میان ایران و ترکیه شده است. تنشهای فی مابین به جز در زمینه اقتصادی و افزایش مبادلات اقتصادی و تجاری، تمامی دیگر مباحث میان دو کشور مانند صادرات و ترانزیت گاز ایران به ترکیه، استقرار سپر موشکی ناتو و امریکا در ترکیه، دخالت ترکیه در جنگ داخلی سوریه بر علیه دولت بشار اسد، دخالت در امور عراق بر علیه دولت شیعی نوریالمالکی و ...، را در بر گرفته و تنش را در سال 2012 به حد اعلای خود رساند، به نحوی که موجب لغو سفر از پیش تعیین شده محمود احمدینژاد به ترکیه گردید.
با کاهش تدریجی ارتباطات حسنه میان مسئولین دو کشور، تنشهای زیر خاکستر میان دو کشور، تبدیل به آتش شده و بر روابط دو کشور تأثیرگذار شدند. آنچنان که حتی برخی کارشناسان، احتمال جنگ نظامی میان دو کشور را محتمل دانستهاند!
طی دو سال 2011 و 2012 به خوبی میتوان مشاهده کرد که سیاست تنش صفر با همسایگان ترکیه به کنار زده شده و استراتژی عمق راهبردی[1] احمد داوداوغلو به صورت فعال در سیاستهای ترکیه به کار گرفته میشود. بر اساس استراتژی عمق راهبردی است که دولت ترکیه و به خصوص اردوغان و اوغلو، به فکر گسترش نفوذ و تسلط خود بر کشورهای اطرف ترکیه یا همان حوزههای امپراتوری عثمانی، میافتند و عملاً این استراتژی عثمانیگرایی[2] خود را در کشورهای عراق، سوریه و تقابل با ایران، نشان میدهند.
هویت متضاد، علت تنش در روابط ایران و ترکیه
4-1- مقدمه
آنچه در فصلهای گذشته به آنها اشاره گردید، پیش زمینههایی بودند برای بررسی دلیل تنش در روابط دو کشور ایران و ترکیه طی سالهای 2008 الی 2012 میلادی.
بررسی اینکه روابط خوب و مناسب دو کشور طی چند سال اول حاکمیت حزب عدالت و توسعه در ترکیه، بعد از سال 2010 به تدریج رو به تنش و مناقشه نهاده و از تعامل و همگرایی منطقهای دور و به نزاع و احتمال جنگ، نزدیک شده است .
در این فصل سعی میشود بر اساس نظریات سازهانگاری و واقعیات پشت پرده کارگزاران حزب عدالت و توسعه، به بیان دلیل بروز تنش در روابط دو کشور پرداخته شود .
برای بهتر نشان دادن هویت غرب مرکزگرای ترکیه، در این فصل به بررسی هویت ترکیه ، هویت اسلامی ، هویت ایرانی ، هویت غربگرا، همگرایی ترکیه با غرب و ... پرداخته و از سوی دیگر به بررسی هویت و فرهنگ تمدنی ایران نیز اشاراتی شده و برخی نقاط تقابل، تفاوت و تنشزای این دو کشور در زمینههایی چون هویت، اهداف و منافع، مورد توجه قرار میگیرد.
4-2- بخش اول: هویت غرب مرکزگرای ترکیه
4-2-1- تنوع هویتی در ترکیه
ترکیه در درون خود دارای مردم و کارگزارانی است که دارای انواعی از هویتهای ظاهری و پنهانی هستند. هویتهای رنگانگی مانند هویت ترکی، هویت عثمانی، هویت غربی اروپایی، هویت اسلامی و ...، که هر کدام از این هویتها در برههای از تاریخ ترکیه بر این کشور حاکم شده و به هدایت سیاست و حکومت پرداختهاند. آنچه در این میان مهم نشان میدهد، وجود یک خط سیر مستمر و کمتر منقطع میباشد که سعی داشته است تا هویت و فرهنگ غربی را در این کشور نهادینه سازد. خط سیری که تنها در یک مقطع کوتاه در دوره حزب رفاه مورد تهدید و اعتراض نجمالدین اربکان نخست وزیر وقت قرار گرفته بود.
همانگونه که در فصل اول نیز ذکر شد، جمهوری ترکیه یا ترکیه نوین بر اثر فعالیتها و در واقع انقلاب ترکهای جوان به رهبری مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) که از سال 1921 شروع شده بود، در سال 1923، رسماً و با الغای حکومت عثمانی، تأسیس و متولد شده است. وجود ترکهای جوان نظامی و بعضاً تندرو در هدایت انقلاب، موجب گردید تا بسیاری از این عاملان انقلاب و حتی روشنفکران سکولار به انتقاد شدید از ماهیت و هویت اسلامی حکومت عثمانی پرداخته و اصول اسلامی امپراتوری عثمانی مانند خلافت، الفبای اسلامی عربی، پوشش اسلامی، نظام آموزشی دینی و اسلامی، تقویم و تعطیلات اسلامی و ... که عامل عقب ماندگی و ضعف ترکیه میدانستند را از چرخه سیاست و اجتماع کشور خارج کنند. برای دستیابی به یک تعریف یا یک نمای کلی از هویت و منافع غربگرای ترکیه، لازم است تا برخی مؤلفههای سپهر سیاسی این کشور مانند کمالیسم[3]، سکولاریسم و لائیسیزم، منافع و هویت کمالیستی، هویتهای اسلامگرایی، همگرایی با غرب، عضویت ترکیه در سازمانها و نهادهای غربی، نمایندگی یا ژاندارمی ترکیه برای غرب و ... را با عنایت به حضور ترکیه در آنها، مختصراً بررسی نماییم.
4-2-2- اصول بنیادی کمالیسم در ترکیه
همزمان با کاهش قدرت و ابهت امپراتوری عثمانی در منطقه و نمایان شدن نشانههای زوال و فروپاشی این حکومت، در داخل ترکیه نیز گروههایی یه فکر تغییر حکومت و حفظ یک کشور قدرتمند و مستقل ترک در جهان بودند. یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گروههای مخالف خلافت عثمانی در آغاز قرن نوزدهم را میتوان جنبش ترکان جوان دانست.
جنبش ترکان جوان ترکیه که یک حرکت قومگرایانه ترکی و لائیک داشت، بر پایه آگاهی طبقه متوسط به خصوص در بُعد فرهنگی تشکیل شده بود و دارای اندیشههای لیبرالی متأثر از غرب بودند. این جنبش که توانسته بود مناصب حکومتی و اداری را در حکومت عثمانی نیز تصاحب نماید، با فروپاشی عثمانی، خود به قدرت مطلق در ترکیه نوین تبدیل گردید (اعتضادالسلطنه 1391، 59).
یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین شخصیتهای جنبش ترکان جوان را میتوان مصطفی کمالپاشا دانست که رهبری این جنبش را نیز برعهده داشت.
با فروپاشی خلافت در سال 1922 و تشکیل جمهوری ترکیه در 1923، مصطفی کمالپاشا که نقش مهمی در جنگهای ضد استعماری چند سال گذشته ترکیه داشته و به عنوان یکی از ترکان جوان انقلابی نیز نقش مهمی در فروپاشی خلافت عثمانی ایفا نموده بود، به عنوان رهبر ترکیه نوین انتخاب گردید. در مورد حکومت کمال آتاتورک و نقش آن در هویت کنونی ترکیه، نظرات بسیاری وجود دارد که اغلب این نظریات بر تبیین هویت غربگرا توسط آتاتورک دلالت دارند . هویت نوینی که توسط کمالآتاتورک هدایت میشد و تحت عنوان اندیشههای کمالیستی بر مردم ترکیه حاکم شده بود.
هاکان یاووز نویسنده برجسته ترکیهای در مورد این هویت ترکیه نوین یا همان اندیشه کمالیستی میگوید، دولت کمالیست در واقع دولتی رسالت گرا[4]است که هدف خلق ملت ترک و نیل آن به سطح تمدن اروپایی را دنبال میکند (یاووز 1389، 55).
حاکمیت و ریاست جمهوری کمالآتاتورک با لقب خود به معنای پدر ترکها، طی سالهای 1923 الی 1938 بر ترکیه موجب گردید تا سیاستها و اندیشههای آتاتورک تحت نام سیاستهای کمالیستی بتوانند در فضای سیاسی و اجتماعی ترکیه مطرح شده، جان گرفته و تثبیت گردند. این سیاستهای کمالیستی که در بالا نیز گفته شد، اندیشههایی نوینی بودند که سعی داشتند تا جمهوری ترکیه را از فضای ذهنی و سیاسی گذشته و خلافت عثمانی جدا کرده و به دنیا و فضای نوینی تحت تسلط افکار و اندیشههای غربی و اروپایی، وارد سازند.
اقدامات آتاتورک در چارچوب تغییر هویت ترکیه را میتوان مخالفت با مداخله مذهب در سیاست (جدایی دین از سیاست)، حذف دادگاههای اسلامی، از بین بردن مدارس مذهبی، ممنوعیت حجاب اسلامی بانوان، حدف رسم الخط عربی و ترکی و جایگزینی البفای لاتین، تغییر تقویم اسلامی به میلادی و ترویج فرهنگ اروپایی و غربی در ترکیه و ... دانست (جمهوری ترکیه 1386، 133).
جمهوری ترکیه تحت رهبری آتاتورک، به دنبال دستیابی به جایگاه برتر در منطقه و جهان از طریق نزدیکی بیشتر با غرب و اروپا در چارچوب تغییر هویت و فرهنگ اسلامی به هویت و فرهنگ غربی بود. آتاتورک منافع ترکیه را در رهایی از هویت اسلامی و عثمانی جستجو کرده و به دنبال آن بود که با تغییر هویت ترکیه و همسان نمودن هویت آن با اروپا ، بتواند منافع ترکیه را در بلند مدت در سطح منطقه حفظ و تثبیت نماید. تفکر و اندیشه آتاتورک که در محافل سیاسی داخلی ترکیه و نیز در مباحث خارج از این کشور به تفکر یا اندیشه کمالیسم معروف شده است، دارای اصول زیربنایی است که در زمینه سیاست خارجی و روابط بین الملل، این اصول کمالیسم بر دو محور زیر مبتنی بوده است.
یکم: سوابق سوءامپراتوری عثمانی نسبت به منطقه را پاک کرده، جبران نموده و شکاف ایجاد شده بین کشورهای ترکیه نوین، ایران و اعراب را پر نمایند.
دوم: الف - ترکیه کشوری است نه توسعه طلب و نه استعمارگر، بلکه به دنبال اقتدار داخلی در ابعاد اقتصادی، صنعتی، علمی و نظامی است. ترکیه به دنبال دستیابی به قدرت اقتصادی و تکنولوژیک قدرتهای غربی است.
ب - ترکها علاوه بر درخواست برابری تکنولوژیک با غرب، خواهان پذیرش ترکیه به عنوان یک ملت اروپایی و قبول آنها در تمدن غربی هستند (جمهوری ترکیه 1386، 210-209).
اصول فوقالذکر که از ابتدای حاکمیت ترکهای جوان و به خصوص با رهبری و ریاست جمهوری کمالآتاتورک در ترکیه، مدون شده و به اجرا درآمدند، طی بیش از نود سال اخیر، همچنان از اصول اصلی مورد توافق و اجرای مسئولان و کارگزاران سیاسی حکومت ترکیه بوده است. این اصول در سیاست و حکومت ترکیه از جایگاه بالایی برخوردار بوده و تحت نام اصول کمالیسم در سرلوحه کاری هر دولت یا کارگزار ترکیه قرار داشته و ارتش این کشور به عنوان پاسدار اصول لائیسیته و اصول کمالیسم، بر کار دولتها نظارتی نانوشته داشته است.
اندیشههای کمالیستی بر شش اصل استوار هستند، اصولی چون ناسیونالیسم[5]، سکولاریسم، توده گرایی(پوپولیسم)[6]، دولت سالاری[7]، انقلاب خواهی[8]و جمهوری خواهی[9] که معتقدان به این اصول را همان کمالیستهای ترکیه میدانند که به شدت به تقدس اصول مذکور معتقد بوده و در چارچوب همین اصول به هدایت مردم میپردازند (یاووز 1389، 257).
همانگونه که در بالا ذکر شد اصول کمالیستی، دارای جمعی متضاد نیز هستند. تلاش برای ایجاد جامعهای سکولار و در عین حال گسترش ناسیونالیسم ترکی در کشور!
اصول مدون شده کمالیستی که در قانون اساسی 1937 و نیز 1982 به صراحت به آنها اشاره شده است، برنامهای هستند که باید جمهوری ترکیه یا ترکیه نوین را به سوی غرب و اروپا هدایت کرده و از ترکیه یک کشور اروپایی با تمام خصایص غربی آن بسازد. کمالیستهای ترکیه در دو محور داخلی و خارجی به ارائه اصول آتاتورک و اجرای آنها پرداختند و در این راه از هیچگونه اقدامی چشمپوشی نکردند. این کمالیستهای ناسیونالسیت غربگرا، به شدت به دنبال ساختن یک کشور ترک اروپایی بودند.
ترکان جوان از همان ابتدای کار خود، با مذهب و سنتهای برگرفته از مذهب به شدت مخالفت میکردند و این سنتها را مانعی بر سر راه ترقی انسان و پیشرفت ترکیه میدانستند ( اعتضادالسلطنه 1391، 59). ترکان جوان و شخص مصطفی کمال پاشا، در تقابل و ضدیت کامل با اندیشههای حکومت عثمانی قرار داشتند.
حکومت عثمانی به عنوان یک خلافت اسلامی و مذهبی مانند دیگر حکومتهای مشابه، بر اساس ایدئولوژی اسلامی و مذهبی اهل سنت تأسیس شده بود.
در اندیشه عثمانیها، استفاده و بهرهبرداری از علوم و فناوریهای غربی و به ویژه فناوریهای نظامی، مجاز و زیبنده بود اما پذیرش و ترویج اندیشهها و افکار و فرهنگ تمدن غربی را نشانه فساد و زوال خلافت خود دانسته و غرب را مظهر فساد و تباهی میدانستند که ممکن است با اندیشهها و فرهنگ خود، خلافت اسلامی عثمانیها را نابود سازد (اعتضادالسلطنه 1391، 61). اما برداشت آتاتورک از غرب در ضدیت با برداشت مسلمانان ترکیهای و بزرگان عثمانی بود. آتاتورک و سپس کمالیستهای پیرو ایشان، به شدت به مبارزه با اندیشهها و ایدئولوژی اسلام سیاسی در ترکیه پرداخته و اندیشههای اسلامی را عامل عقب ماندگی ترکیه معرفی میکردند.
آتاتورک و دوستانش، خواهان ایجاد تحولات همسو و هماهنگ با تمدن غرب و بر اساس الگوی غربی در ترکیه نوین بودند. آتاتورک طی حکومت پانزده ساله خود بر ترکیه، اقدامات مهمی در زمینه الگوسازی فرهنگ غربی و ترویج و گسترش غربگرایی در ترکیه انجام داد. وی در راستای اجرای افکار خود در زمینه الگوپذیری از غرب، ابتدا به مخالفت با مداخله دین و مذهب در سیاست و لزوم رهایی ترکیه از تسلط مذهب پرداخت. جدایی دین از سیاست یا همان لائیسیزم، یکی از مهمترین انگارههای ذهنی آتاتورک بود که در پی به دست گرفتن ریاست جمهوری، به فکر اجرای آن در ترکیه افتاد.
آتاتورک ضمن بر عهده گرفتن جنگ استقلال در مقابل اروپا و از طریق گسستن ترکیه از ریشههای اسلامی و عثمانی خود، پروژهای بزرگ را در حوزه دگردیسی تمدنی ترکیه به اجرا درآورد. وی تلاش داشت تحت لوای غربیسازی و ترقی، دیواری رفیع به مانند یک سد در برابر نفوذ عربی - اسلامی به ترکیه، ایجاد نماید ( یاووز 1389، 198).
دین و مذهب در اندیشههای کمالیستی از یک ویژگی خاص برخوردار هستند، این ویژگی را میتوان در سوءظن عمیق و بنیادی آتاتورک به دین به عنوان عامل اصلی مشکلات اجتماعی و اقتصادی ترکیه جستجو کرد.
[1] . Stratejik Derinlik: Turkiye'nin Uluslararası Konumu( Strategic Depth)
در این پست فقط تکه ای از این پایان نامه درج شده
برای متن کامل می توانید به سایت ارشدها مراجعه کنید
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 648
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0